Saturday, July 23, 2016

در باب حادثه مونیخ

چند روز پیش مطلبی با عنوان "آیا یک خداناباور،نژاد پرست است؟"منتشر کردم و در این یادداشت به این موضوع اشاره کردم که نباید این عملیاتهای تروریستی این حس بدبینی مان نسبت به خدا و ادیان را به سمت و سوی نژاد پرستی سوق دهد وگرنه این موضوع خود ایجاد کننده بحرانی در جهان خواهد شد و در واقع این امر منجر به تقویت نوعی افراط گرایی خواهد شد که نمونه بارزش همین حادثه مونیخ است که پس از تحقیقاتی مشخص شد که این حادثه ناشی از یک حس و توهین نژاد پرستانه بوده است.در یادداشت قبلی به این نکته اشاره کردم که اگر قرار است عملیاتهای تروریستی محکوم شوند؛بایستی این فعالیتها و عملیاتها در تمام نقاط جهان محکوم شوند تا این موضوع منجر به ایجاد شکاف بین مردم بلوک شرق و غرب نشود و بدنبال آن حس دشمنی بین این مردم تشدید نشود.طرز رفتاری که با این دانش آموز 18 ساله ایرانی-آلمانی شد به نوعی ایران خودمان نیز نسبت به افغان های مهاجر از طرف مردم و حکومت مستبد ایران دیده می شود و چون آنها از کشوری با بنیه ی افراط گرایی به کشور ما کوچ کرده اند؛پس اکثر مردم و حکومت مستبد ایران به این افراد به دید همان تروریست های طالبان نگاه می کنند و حکومت ایران نیز با توجه به این بدبینی های مردم برای رسیدن به اهداف شوم منطقه ای خود از شرایط ناچاری آنها سوء استفاده نظامی می کند و آنها را با وعده های دروغین و کثیف به جهنم سوریه اعزام می کند و واقعا این طرز رفتار است که منجر به تقویت نوعی افراط گرایی و نژاد پرستی خواهد شد و این حوادث را در جهان رخ خواهد داد...مجددا می گویم که با توجه به اینکه کشورهایی همچون ایران،عربستان،عراق،یمن،سوریه،افغانستان و غیره...در جهان به عنوان مردم مسلمان شناخته شده اند؛بنابراین نباید این حس بدبینی خودمان را نسبت به وجود خدا و ادیان به سمت و سوی نژاد پرستی سوق دهیم در غیر اینصورت باید منتظر وقوع حوادث بیشتری نظیر حادثه مونیخ باشیم!

Sunday, July 17, 2016

آیا یک خدا ناباور نژاد پرست است؟

از بعد داخلی مصداق آن کسیست که  از در و دهات یا شهر کوچک خود به پایتخت شهری کوچ می کند؛آن فرد و ایل و طایفه اش ممکن است به خاطر کمبود امکانات برای پیشرفت،جستجوی کار و یا جو خاله زنکی در و دهات یا شهر کوچکش به آن پایتخت شهر کوچ کرده باشند!این فرد سعی می کند که سریعا اصل و نسب خود را فراموش کند و بدنبال آن خود را سریع با شرایط آنجا همسو کند؛ پُز می دهد که من بچه پایتخت هستم من با کلاس شده ام و من می خواهم پیشرفت کنم و حتی همچون سایر شهروندان پایتخت شهر گرگ و حقه باز شوم...این فرد رفته رفته ارزشهای اخلاقی را به فراموشی می سپارد و حتی همشهریان خود را بچه شهرستانی خطاب می کند و نسبت به پسرفت شهر خویش یا بدبختی مردم شهر خویش بی تفاوت می باشد و  خلاصه به خاطر عقده های دوران گذشته اش فردی ظاهر بین،مد پرست،سطحی نگر،مغرور،خودپسند و بی تفاوت نسبت به ارزشهای اخلاقی خواهد شد.
از بعد خارجی مصداق آن کسیست که خیال می کند در کشوری که قرار است به آن مهاجرت یا کوچ کند؛به خاطر آزادی های مختلف شهروندی،مردم در خیابان ها همه در حال عشق و حال و ببخشید کَردن هم هستن از جمله از این افراد کسانی هستند که به اسم فعالیت تجاری و واردات اجناس به داخل کشور برای رسیدگی به این آزادی ها و عقده های جنسی خود زیاد به تایلند می روند!
این افراد همان کسانی هستن که در کشورهای جهان سومی همچون ایران،افغانستان،سوریه،یمن،عراق و غیره را بد نام می کنند بطوریکه در چت کردن با یک فرد اروپایی و حتی مهاجر خارجی تا می گویی من اهل ایران هستم به یکباره غیبش می زند و انگار با یک هیولا مواجه شده است........
حال بحث اصلی ما این است که آیا در حوزه مذهب هم نیز بایستی این طرز تفکر را داشت؟!با این توضیح که آیا برای یک  فرد دین یا خدا ناباور که در گذشته مسلمان بوده است؛ریختن خون یک مسلمان یا اصلا یک انسان در عملیاتهای تروریستی در کشورهایی همچون عراق،یمن،سوریه،افغانستان و غیره....دیگر مهم نباشد؟!یعنی حالا چون در گذشته مسلمان بوده ایم و حال کلا خدا ناباور شدیم؛بایستی نسبت به بمب گذاری و عملیات های تروریستی در کشورهای مسلمان که بیشتر زن و کودکان را نشانه می گیرند؛بی تفاوت باشیم؟!بله این مصداق همان عقده ای بازیست که برخی به خاطر فرار از گذشته خود به آن مبتلا می شوند!مثلا دید زشت و ناپسند این افراد را می توان در حادثه چند روز پیش نیس فرانسه و حادثه چند هفته پیش در عراق مورد بررسی و قیاس قرار داد بطوریکه در حادثه نیس فرانسه بیش از 100 نفر کشته و زخمی شدند ولی در حادثه چند وقت پیش در منطقه ای از عراق فقط بیش از 250 نفر زن،کودک و بزرگسال کشته شده اند حال باید پرسید چرا این حس همدردی و تنفر از این حوادث تروریستی در بسیاری از افراد به اصطلاح با احساس به یکسان دیده نمی شود؟!در کشورهایی همچون عراق،سوریه،یمن،افغانستان و غیره....سالانه ده ها هزار نفر به خاطر سیاستهای کثیف دولتهای کشورهایی همچون انگلیس،آمریکا،فرانسه،روسیه،ایران،عربستان،ترکیه و سایر کشورهای سودجو آواره و کشته می شوند؛پس چرا برای این کشته شدن و آواره شدن مردم این کشورها همدردی مناسبی دیده نمی شود؟!آیا چون آنها مسلمان هستند این حس همدردی جهانی دیده نمی شود؟!آیا چون ما در حال حاضر نسبت به هر دین و مذهبی بدبین شده ایم بایستی نسبت به ریخته شدن خون مردم این کشورها به عنوان حداقل یک انسان بی تفاوت باشیم؟!آیا خود این بی تفاوتی جهانی نسبت به ریخته شدن خون مردم این کشورها سر منشا تقویت افراط گرایی و بنیاد گرایی در جهان نیست؟!در نهایت یک خدا ناباور باید بر اساس چه معیارهایی تمام 250 نفر کشته شده در عراق را در یک عملیات تروریستی مسلمان و معتقد به خدا بداند مگر در همین ایران که به کشوری مسلمان و با دین تشیع معروف است؛همه مردم واقعا مسلمان و از گرایش شیعه هستند؟!بیاییم حداقل بی اعتقادی صحیح خودمان نسبت به دین،خدا و پیغمبران دروغین ادیان را به سوی نژاد پرستی یا تبعیض نژادی جهت و سو ندهیم!