Sunday, November 9, 2014

علیه فریبکاری های روباهانه حسن روحانی!

حسن روحانی ذاتش همچون آخوندهای دیگر با حقه و فریب گره خورده است و راست راست دروغ می گوید و وعده هایی که ارائه می دهد هیچ کدام اجرایی نمی شود.در زمان آغاز رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری اعتقاد داشتم که با آمدن باند هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان حکومتی مجددا با ارائه درخواست رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعتراضات خفته مردم پا می گیرد و اصلا امیدی به اصلاح وضع موجود با سر کار آمدن هاشمی زفسنجانی  و حسن روحانی نداشتم و تنها هدفم در حمایت از آمدن هاشمی رفسنجانی به عرصه انتخابات این بود که باز در هیاهوی جنگ قدرت آخوندها مجالی برای اعتراض مردم علیه این همه نابسامانی اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی کشور به وجود آید ولی خب هاشمی رفسنجانی که رد صلاحیت شد و حسن روحانی هم که آمد، آن بازده ایجاد جنب و جوشهای اعتراضی مردم را نداشت و همانطور که گفته شد تنها در حد حرف وعده داد و از همان ابتدا مشخص بود که اهل عمل نیست.روی سخنم با افرادیست که همچون باورهای دینی بی پایه و اساسشان بر تقدس گرایی افراد پافشاری دارند و همچنان امید دارند که حسن روحانی بتواند این وضع نابسامان موجود در کشور را بهبود بخشد.این افراد هنوز این واقعیت را درک نکرده اند که اعتراض و انتقاد به روح جامعه طراوت می بخشد که می تواند ضامنی  محکم بر پیشرفت و توسعه کشورها باشد و در نهایت اصرار در حمایت غیرمنطقی و متعصبانه گروه یا باند سیاسی منجر به حاکمیت دیکتاتوری خواهد شد.آنها خیال می کنند که باید تنها چشم بسته حمایت کنند و ضعفها و بی عرضگی های گروه یا باند سیاسی مورد حمایتشان را نادیده بگیرند و متاسفانه در مدافعین و سینه چاکهای دولت حسن روحانی نیز همین وضعیت حاکم است و آنها حاضر به تحمل کوچکترین انتقاد نسبت به حسن روحانی نیستند و در پایان باز مجددا خاطر نشان می شود که اگر بخواهیم بی طرفانه در مورد عملکرد دولت حسن روحانی قضاوت کنیم؛باید بگوییم که دولت حسن روحانی از هر لحاظ بخصوص اقتصادی و سیاسی ضعیف کار کرده است.

Friday, November 7, 2014

نگاهی به حادثه اسید پاشی از زاویه ای دیگر

اسید پاشی کار یک عده بیمار است.اسید پاشی کار عده ایست که کلا با زیبایی زن البته اگر به نفعشان نباشد،مشکل دارند!اسید پاشی توسط کسانی انجام می گیرد که در کوچه و خیابان از پائین به بالا به خانمها نگاه می کنند!اسیدپاشی کار اون دسته از آدمهایی که براحتی برای دیگران حرف در می آورند و زنها را به اهلش و نااهلش تقسیم می کنند!همه این حرفهای مایل به شعارهای فمینیسمی درست و صحیح....اما واقعا چند درصد زنان ما حوصله پرداختن به این شعارها را دارند؟چند درصد از زنان جامعه بدنبال افزایش سطح و ظرفیت پیشرفت خود برای پیشرفت سریع تر کشورمان هستند؟میزان خود باوری و مقاومت زنان برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود چقدر است؟در همین قضیه اسیدپاشی حضور زنان به عنوان قربانیان اصلی حادثه دلخراش اسیدپاشی چقدر بوده است؟
یکی از مشخصه های مهم کشورهای توسعه یافته حضور مستمر و مقاوم زنان در عرصه سیاست،اقتصاد،فرهنگ و اجتماع است ولی متاسفانه در ایران ما زنان بیشتر از اینکه عمل کنند،حرف می زنند و حتی بعضا در حوادثی همچون اسید پاشی حضور و اعتراض مردان بیشتر از زنان است.
زنان ما سرکار میروند که بیش از این  به حکومت ثابت کنند که حضور دارند،برای شوهر خود در خانه شاخ و شونه بکشند و اکثرا وقتی با آنها در مورد سیاست و اقتصاد صحبت می کنی پیف پیف می کنند و می گویند که علاقه ای به سیاست نداریم ولی وقتی ضربه و آسیبی خوردند یک دفعه به سیاستمدارانی قهار تبدیل می شوند...به عنوان نمونه در وقایع و اعتراضات سال 1388 من خودم به شخصه موارد زیادی را دیدم که خانم هایی که دعوت به راهپیمایی و تظاهرات می کردم هر چند که منتقد شرایط موجود بودند ولی در عمل جیم می زدند و بر روی اعتراضات و خواسته های خود پافشاری نمی کردند و خلاصه لپ کلام این است که ریشه وقوع حوادثی همچون اسید پاشی در کم کاری خودمان هم هست!

شاید هم روحانی از این شکست بدش نیاید!

کارنامه دولت روحانی از هر لحاظ سیاه است و این واقعیتی است که به هر بهانه ای غیر قابل انکار است. دولت روحانی با شعار اعتدال و مقابله با جریان افراطی و با نگاهی اصلاح طلبی در نزد مردم پا در عرصه انتخابات ریاست جمهوری نهاد  و وعده هایی ارائه داد که تاکنون  درصدی از آنها برآورده نشده است!در زمینه اقتصادی تنها تکیه بر تحقق هدف کاهش نرخ تورم در اقتصاد ایران داشته است در حالیکه این کاهش نرخ تورم هم در سطح جامعه آنچنان که اعلام می کنند،قابل لمس نیست و همچنین نرخ بیکاری هم در دولت روحانی بسیار بالا رفته است و برنامه ای هم در زمینه کاهش آن از طرف کادر اقتصادی دولت روحانی ارائه نمی شود و تنها مقامات اقتصادی کشور به هشدار و حرف درمانی بسنده کرده اند.در زمینه مسائل سیاسی نیز نه تنها فضا باز نشده است بلکه این حس تلقین باز شدن فضا سیاسی کشور،بسیاری از دلسوزان و فعالان سیاسی ایران را به دام انداخته است و روانه زندانهای این نظام مستبد کرده است.در زمینه حقوق بشر تعداد اعدام ها در دولت روحانی به شدت افزایش یافته است و اینکه عده ای می گویند که دولت چکاره است و همه چیز در دست قوه قضاییه تحت نظر رهبر است،نیز بهانه و توجیهی بیش نیست چون حداقل حسن روحانی می تواند از جانب خود نسبت به این نقض آشکار حقوق بشر در ایران اعتراض کتد و همچنین می تواند به بیان واقعیات بپردازد و از دروغگویی پرهیز کند که نمونه ای از دروغگویی حسن روحانی در این چند سال سپری شده از عمر دولتش دروغی بود که در سازمان ملل گفت و اینکه ما در ایران روزنامه نگار زندانی نداریم!
روحانی هم همچون آخوندهای دیگر خوب می داند که اگر این نظام سرنگون شود،دیگر جایش در ایران نیست و پست و مقاوم و زندگی آنها در ایران به خطر میافتد پس بنابراین این خطر را به جان نمی خرد و حتی اگر شکست ظاهری دولتش منجر به تداوم بقای این نظام مستبد شود،مشکلی با این موضوع نخواهد داشت و در نتیجه در زمینه تحقق هدف کلی نظام حاضر به هر گونه انجام وظیفه ای و فداکاری می باشد و بهتر است واضح تر بگویم که آمدن روحانی در عرصه سیاست برای مردم  به معنی  آمدن همان جریان اصلاح طلبی بر سر کار می باشد و در نتیجه شکست این دولت نیز به معنی شکست هر گونه جریان اصلاح طلبی در ایران است و در صورتیکه این امر واقعیت ندارد و این دولت اصلا نماینده حتی درصد ناچیزی از اصلاح طلبان واقعی این حکومت مستبد نیست و برخی مردم به علت عدم آگاهی و رهایی از فشار اقتصادی بیش از حد بر روی زندگیشان  و در نهایت به امید آینده ای روشن تر به حسن روحانی رای داده اند و او را به ناچار به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرده اند.